برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 23:49
برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 23:49
باغبان گفت؛
فصل خوبی واژه های پوسیده ات را کاشتی زمستان در راه است ...
پس از این باران و برف بسیاری خواهد آمد، واژه ها و کلمات ،با کرم های خاکی دوست خواهند شد.
کرم ها آنان را تجزیه می کنند ، هر واژه ام زبان ریشه ها را فرا خواهدگرفت و از سرما و یخ بندان در امان می ماند...
باغبان مرد روشنی است ،او همه چیز می داند
واژه هایم سبز خواهند شد ،می دانم...
برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 23:49
کاش می شد؛
از زمینی که از عشق نمناک است،
و ما غافل و بی خبر ،
از همه جا ،
برای،
رفعِ خستگی،
لحظه ای ،
آنجا ،
نشسته بودیم ؛
بر می خاستیم،
لباس امان را می تکاندیم،
و هر آنچه ،
عشق بود،
مثل ذرات ریز شن و ماسه ،
از ما جدا می شد،
بر زمین می ریخت،
وما...
سبکبار ،
آسوده،
خالی،
دنبال زندگیِ کوفتی همیشگی امان ،
می رفتیم...
بی خبر...برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 34 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 14:54
یک پاک کن، لازم دارم .... و دفترچه مشق زندگیم و به یاد آوردن نام عزیزانم... و یک نخ سیگار و یک فنجان قهوه ی تلخ، بی خبر...
برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 37 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 14:54
برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 40 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 14:54